سه‌شنبه ۱۱ آذر ۱۴۰۴ - ۰۰:۵۹
نظرات: ۲
۰
-
[محمد صالح علا] اصل همه ما شکر است! 

اصل همة ما شکر است. راست گفته که ما در فصلی از زندگی «نبات»‌یم و در فصل دیگر «قند»یم و در فصلی «طبرزد». شکر سخت‌شده‌ای است که خاصیت دارویی دارد.

محمد صالح علا - ضمیمه ادب و هنر روزنامه اطلاعات: برای گفتن از فصل‌های زیبای زندگی، فصل‌های بی‌مانند، برگشت‌ناپذیر، فصل‌های شکرین، کودکی، نوجوانی، میانسالی و پیری... برای توصیف آنها من به چندین دهان نیاز دارم. دهان‌هایی که قادر به تعریف آنها باشد. چراکه تعریف دشوار است.

بعضی پدیده‌ها در تعریف نمی‌گنجند. راه میان‌بُر مثال زدن است و یکی از بهترین مثال‌ها برای فصل های عمر، آن صورت مثالی است که «نجم رازی» در کتاب ارجمند «مرصادالعباد» نویسانده  است. او کیفیت فصل‌های عمر را در شکر کوبیده، جوشانده و از آنها برای ما حلوای تر ساخته است. در این مقال، نخست چکّه‌ای درباره‌ مؤلف کتاب سخن می‌گوییم.

نجم‌الدین رازی یا نجم‌دایه در شهر ری گرامی ما به دنیا وارد شده و برخی نوشته‌اند که او به سال ۵۷۳ به دنیا آمده و به سال ۶۵۴ از دنیا خارج شده است. آرامگاهش در بغداد،کنار شیخ سَری سَقطی و جنید بغدادی است.

خود این همسایه‌های ابدی نجم‌رازی، آهان‌آهان دارند. که با سری سقطی قوم و خویش هم بوده‌اند. سری سقطی، دایی جنید بغدادی بوده و در بازار دکان سقط‌فروشی داشته. برای همین به او سری سقطی می‌گفتند. عطار ما در «تذکره‌الاولیاء» از او یاده کرده است. ازجمله گفته که روزی مردی سراسیمه آمد و به سری سقطی خبر داد که بازار بغداد بسوخت، اما آتش به دکان تو سرایت نکرده، دکان تو نسوخته.

سری سقطی شادمان گفت: الحمدلله؛ اما به‌زودی از سودجویی خود در قبال زیان مردم پشیمان شد. جوری‌که سی‌ سال بعد به یکی گفت: من تا امروز، سی سال است که از گفتن آن الحمدلله استغفار می‌کنم. استغفار می‌کنم از «الحمدلله»ی که در آن سود خود و زیان دیگرها بود. این داستان تکان‌دهنده‌ غریبی  است. تاریخ مصرف هم ندارد.

نجم‌رازی در مرصادالعباد نوشته: «قناد از نیشکر قند سفید درآورد. نیشکر را اول که بجوشانند، نبات سفید بیرون آورد. دوم مرتبه که بجوشانند، شکر سفید بیرون آورد. سیُم مرتبه، شکر سرخ. چهارم مرتبه طبرزد. پنجم مرتبه، شکر قوالب. ششم مرتبه، دُردی‌ ماند که آن را قُطاره نامند؛ به‌غایت سیاه و کدر باشد.

 و در هر مرتبه که بجوشانند، صفا و سفیدی کم شود  تا سیاهی و تیرگی بماند و می‌بایست که آن کدورت و ظلمت در اجزای وجود قند تعبیه باشد تا قند در مقام قندی از آن خاصیت که در ظلمت و کدورت نهاده‌اند بردارد به‌قدر احتیاج، و چون به مقام نباتی رسد، نبات از آن نصیبه خویش بردارد.

 و چون به مقام شکری رسد، شکر از آن نصیبه‌ خویش بردارد. و همچنین هر یک در مقام خویش به حدّ استعداد خویش از سپیدی و صفا و ظلمت و کدورت که در اجزای قند تعبیه بود برمی‌دارند و باقی رها می‌کنند. تا به آخر در قُطاره اندکی از سپیدی و صفا ماند و باقی جمله ظلمت و کدورت باشد، و در نبات اندکی ظلمت و کدورت به نظر حسّ نتوان دید امّا باشد در قُطاره سپیدی و صفا نتوان دید، اما با این تفاوت و مراتب در صفا و تیرگی و سپیدی و سیاهی در هر یک از این اجناس نبات و شکر و غیر آن می‌باید، و هر یک در مقام خویش کمالی دارد و در هر یک خاصیتی به سبب آن تفاوت نهاده‌اند که در آن دیگر یافت نشود، و آنجا که یکی از اینها به تخصیص به‌کار آید، دیگری نیاید تا آنجا که نبات مفید باشد، طبیب شکر نفرماید، و آنجا که شکر باید، نبات نشاید، و هیچ از اینها قائم‌مقامی دیگری نتواند کرد. پس معلوم می‌شود که هر یک در مقام خویش کمالی دارند که آن جز در وی یافته نشود.»

اصل همة ما شکر است. راست گفته که ما در فصلی از زندگی «نبات»‌یم و در فصل دیگر «قند»یم و در فصلی «طبرزد». شکر سخت‌شده‌ای است که خاصیت دارویی دارد.  اما طبرزد را با «ط» نوشته‌اند، در حالی که ریشه‌اش فارسی است و باید با «ت» منقوط می‌نوشتند؛ تبرزد. یعنی چنان سفت و سخت که باید آن را با تبر زد ریزریز کرد. مقصود این که اصل ما نیشکر است. اول قند سفیدیم، بعد نبات سفیدیم، بعد شکر سفیدیم، بعد شکر سرخیم، بعد تبرزدیم، بعد قالب سیاهیم، بعد دُردیم و قطاره می‌شویم.  دُرد، ته‌نشین‌شده‌ همة فصول  است. دوران کدری. فصلی که در آن تاریک خواهیم شد. شما زنده باشید، زنده و روشن و من به جای همه‌ شما قطاره و دُرد شوم.

شما چه نظری دارید؟

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 / 400
captcha

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 2
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • طرفدار IR ۰۹:۳۴ - ۱۴۰۴/۰۹/۱۱
    واقعا قلم استاد عالی هستش
  • طرفدار IR ۱۰:۵۳ - ۱۴۰۴/۰۹/۱۱
    «نجم رازی» در کتاب ارجمند «مرصادالعباد» امروز باعث شد در مورد نجم رازی و کتابش سرچی بکنم ،خیلی مفید بود خدا اجرتون بده

پربازدیدترین

پربحث‌ترین

آخرین مطالب

بازرگانی